آدما چقدر خوب وظیفه نمک نشناسی شون رو ادا می کنن

 

آدما چقدر راحت پا رو همه چیز می زارن

 

و چقدر راحت تر از اون دل دیگران رو می شکنن

 

من هونم که یه روز به همه می گفتم باید موند ولی حالا خودم...................................................

 

خیلی زود این دفتری که می تونست هزاران برگ داشته باشه خلاصه کردم.

 

شاید یه روزی برگشتم اگه شما دوستای گلم بخواین.......

 

خداحافظ دنیای دیجیتالی ...خداحافظ آدمای دیجیتالی...خداحافظ عشق دیجیتالی...

 

   تموم شد

 

 

نظرات 60 + ارسال نظر
گلناز پنج‌شنبه 12 مرداد 1385 ساعت 08:26 ب.ظ http://gva.persianblog.com

گلناز پنج‌شنبه 12 مرداد 1385 ساعت 08:30 ب.ظ http://gva.persianblog.com

من از هیچ چیز خبر ندارم آوا جان. در نتیجه اظهار نظر نمی تونم بکنم .اما این رو هم می دونم که به زور کسی رو نمی شه به کاری وادار کرد .فقط میگم که کاری رو که فکر می کنی درسته انجام بده. حالا با هم صحبت می کنیم.

علی پنج‌شنبه 12 مرداد 1385 ساعت 08:34 ب.ظ http://takotanhazirebaroon.blogsky.com

سلام...
چی شده آخه؟
محکم بش و نذار که تورو از هدفت دور کنن.راهتو ادامه بده...
موفق میشی...
همین...

وهم سبز جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 02:25 ق.ظ http://vahmesabz.mihanblog.com

سلام ! آخه چرا؟‌ واقعا نمی دونم چی بگم ! مگه من چند تا دوست خوب مث تو ، تو نت دارم که بخوان برن ؟ نمی دونم قضیه ی اون مقدمه چیه و نمی دونم کدوم نمک بحرومی ناراحتت کرده ولی امیدوارم بیخیال شی و بمونی ...شنیدی خواهری آوا‌؟ رفتن چاره ی کار نیست تو که اینو بهتر از من میدونی ...اگه خسته شدی یه مدت بخودت استراحت بده ولی در اینجا رو تخته نکن ... آدمای اینجا با یه آدرس همو میشناسن با یه ادرس همو دوست دارن با یه آدرس به هم متصلند اگه دوستای دیجیتالیتو گم کنی دیگه گمشون کردی...برای همینه که امیدوارم بمونی ...

برگ و باد جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 03:42 ق.ظ http://khazoone.blogfa.com

سلام دوست گلم
خوبین ؟
نمی تونم چیزی بگم چون چیزی که می خواستم بگم گلناز خانم گفتن
موفق و موئید باشید دوست گلم
یه چیز رو به عنوان برادر خودتون از من قبول کنید
مطمئن باشید تصمیمی رو که دارید میگیرید از رو قناعت و درایت باشه
چون اینجا کلی دوست خوب دارید و دلشون به دوستانی امثال شما گرمه
یا حق

نفرین ماندگار جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 08:14 ق.ظ http://pouya2005.mihanblog.com

از این دنیای مجازی سفر میکنی ؟ به کدام دلیل ؟ چرا ؟ چون اینجا همه دیجیتالین ؟ آره راست میگی ... اینجا کسی معرفت نداره ، اینجا کسی عشق نداره ، اگه که یه چند وقت نباشی مثل یه سنگ که میافته تو عمق یه برکه از یاد میری ... نمیدونم چه اتفاقی برای تو دوست نازنینم پیش اومده اما منم مثل گلناز خانوم میگم کار درست رو انجام بده ... راستی وقتی آدم ها تو دنیای واقعی اینقدر بیرحم و پستن انتظار داری تو نت معجزه شه ؟ نه ... نمیشه ... مگه ما همدیگرو چقدر میشناسیم ... فقط یک آی دی ... یک پست الکترونیکی ... چقدر دردناک پذیرفتن این حقیقت ... چقدر درناک ...

نفرین ماندگار جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 08:21 ق.ظ http://pouya2005.mihanblog.com

آوا جان من با تمام قلبم آرزو دارم که بمونی ... مگه چقدر میتونی فرار کنی ؟ چقدر ؟ اگه اینجا فرار رو انتخاب کردی بدون تو زندگی هم فرداهایی میاد که مجبور میشی فرار کنی ... راست میگی ... منم فرار کردم ... رفتم ... ۴ ماه ... اما برگشتم ... چون خواستم که سهم خودم رو از نت و آدماش پس بگیرم ... یاد گرفتم که دیگه طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنم ... یاد گرفتم که چرا و چقدر آدمایی که میگن همیشه در کنارت هستن هیچ وقت در کنارت نیستن ... اما راستی مگه ما برای کی زندگی میکنیم ؟ برای کی مینویسیم ؟ برای کی وبلاگ درست کردیم ؟ نه ... برای یه مشت آدم مجازی ... نه ... برای دل خودمون ... میتونی یه دفتر برداری و از صبح تا شب برای خودت بنویسی ... بدون هیچ درد سری ... اما دیگه از خیر همین ۲ -۳ تا نظر و کمک هم چشم پوشی کن ... اگه همه میان میگن : آپ کردیم ... بیا پیشمون ... اما باز کسی پیدا میشه که محض خدا یه بار نوشته هات رو بخونه و بگه راستی آوا منظورت از این کار چیه ؟

نفرین ماندگار جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 08:25 ق.ظ http://pouya2005.mihanblog.com

منم شما رو نمیشناسم ... قضاوت کن ... من کیم ؟ چیم ؟ هیچ وقت نمیتونی بگی ... همونطور که من نمیتونم بگم تو کی هستی ؟ چه دختری هستی ؟ چه دوستی هستی ؟
میدونی آوا عشق و دوستی کلامی جاودانه هستن که هرجایی معنا پیدا نمیکنن ... من و شما عادت کردیم که بهم دوست بگیم ... تو نمت عادت کردیم که با هرکی چت میکنیم از احساسمون حرف میزنیم ... اما حقیقت اینه که همه چیز خیالی و دروغ ... وقتی دستات محتاج کمک همین آدما میشه اینقدر خالی میمونه که خجالت میکشی بهشون نگاه کنی ؟
اون همه مهرو محبت که همه ازش دم میزنن کجا رفت یه دفعه ؟ منم مثل تو ...

نفرین ماندگار جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 08:29 ق.ظ http://pouya2005.mihanblog.com

اما من حقیقت رو قبول کردم و برای آدم های نت همون قدر ارزش قایل شدم که اونا میخواستن ... اما افسوس که حالا برای من هم وقتی کامپیوتر خاموش میشه همه چی تمام میشه ... بجز چند نفر از دوستانم که واقعا برای من عزیزن و به دنیای واقعیم راه پیدا کردن ... نمیشناسمت ... نمیدونم چه اتفاقی افتاده برات ... اما چشمات رو باز کن ... بگو میخوای فرار کنی یا بمونی و با یه دنیا آدم مجازی بجنگی ...
کاش بمونی و بهم خبر بدی که پیروز شدی ... کاش ...
خدانگهدار شما ... امیدو.ارم همیشه سبز و جاودان در پناه دستان گرم خداوند باشی نازنین ...
نفرین ماندگار ...

ملیح جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 11:19 ق.ظ http://www.malih.blogfa.com/

سلام آوا جان
تو چرا خانومی؟؟
آوا جان اگه دوستی و محبتی هست هر چقدر کم
بهتر اسم دیجیتالی روش نذاریم
آوا جان باید بیای
چون همه میخوان
من منتظر پست زیبات میمونم
خبرم کن و زیاد منتظرم نذار
موفق باشی

باران بهاری جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 12:37 ب.ظ http://ashianee.blogfa.com

سلام ..
ولی این راهش نیست ..
چون اینجوری نشون می دی که واقعا ازش شکست خوردی..
بمون و نشون بده که هستی و فقط و فقط برا خودت داری زندگی می کنی نه برا کسه دیگه ای ..
بدروود ..//

برج و کبوتر - حمیدرضا جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 01:29 ب.ظ http://borjokabootar.blogsky.com

سلام
عاشق شدن ، شکست در عشق ، برای همه هست. یکی یه بار ، یکی چندبار ، یکی خودش رو می کشه (تفریط) یکی دیگه نمی خواد عاشق بشه ( افراط) ، یکی تجربه میسازه ، یکی دوست داره تو غم عشق شکست خورده بمونه و یکجور لذت ببره ، یکی میاد با واقع بینی همه چیز رو نگاه میکنه ! اینکه توی کدوم دسته قرار بگیری به عهده خودته

و آدمها هرجا برند چه تو دنیای واقعی چه دنیای دیجیتالی فکرشون هم با خودشون می برند . پس فکره که باید عوض بشه نه جا ! شاید جای این خداحافظیها بهتر بود با فکری که اذیتت می کنه خداحافظی کنی . نه با فرار از فکرت بلکه با روبرو شدن با اون !

آدمها خیلی وقتها می رسند آخر خط ،ولی همیشه من میگم میشه نقطه گذاشت و اومد سر خط
این نقطه شاید همون امید باشه و تصمیم گیرنده تو

شاد باشی و شیرین کام زیااااااااااااااد

Asali جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 08:06 ب.ظ http://www.Asali2006.blogfa.com

سلام آوا جان !
اگر فکر می کنی با رفتن و فرار کردن از واقعیت همه چیز درست می شه خوب برو !!!!
ولی قبل از رفتن باز هم خوب فکر کن !!!!
شاید با رفتن تو دل یه نفر دیگه هم بشکنه !!!
شاد باشی
فعلا.......

سیاوش جمعه 13 مرداد 1385 ساعت 09:11 ب.ظ http://siavashan.blogfa.com

من نمیگم بمونی یا بری هر کس خودش باید بدونه چکار باید بکنه اگه اینو اصل قرار بدی راهتو میتونی پیدا کنی

امید شنبه 14 مرداد 1385 ساعت 01:49 ق.ظ http://whitrose.blogsky.com/

سلام.
آنقدر درد درون را در دل خود ریختم
تا که خود با درد هستی سوز خود آمیختم
تا جدا ماند من در من ز هر بیگانه ای
از تو هم ای عشق بی فرجام من بگریختم
برگ زردی بودم و در تند باد حادثات
بر تن هر شاخه بی ریشه ای آویختم

این درد دل من بود.جیزی که به شدت به اون معتقدم.
دنیای دیجیتال به من هم وفا نکرد.
آشنائی من توی نت بود.
دعوام و جدائیم هم توی نت.
الان هم گرفتار فلاکتش هستم.
نمیدونم واسه چی میخوای توی نت نیای دیگه.ولی من خودم فقط واسه اینکه درد دلم رو بنویسم میام نت.
اگه میتونی برو توی دنیای وحشی حقیقی .
ببین میتونی با این همه حیوون وحشی زندگی کنی یا نه.
اگه دلت گرفت....نمیدونم چیکار کن.خیلی ببخشید یا باید حیوون بشی یا...یا تحمل کنی.من فکر دیگه ای به نظرم نمیرسه.
مرسی که بهم سر زدی

ص د ف شنبه 14 مرداد 1385 ساعت 02:12 ق.ظ http://tanhaeshghebaraniam.persianblog.com

اوای عزیز برای رفتن زود است چه زود دیر میشود..........نمیدوانم چرا؟؟ اما دلم تنگ میشود زود است بتور کن

شبنم شنبه 14 مرداد 1385 ساعت 08:24 ق.ظ http://shabnamkashfi.blogfa.com

سلام دوست عزیز...
ممنون از حضور و لطف همیشگی...
دوست عزیزم رفتن همیشه بهترین کار نیست بعضی وقت ها باید ماند... باید ماند و گفت که هنوز هم می شود برای گفتن از سکوت استفاده نکرد... سکوت زیباست اما نه همیشه بعضی وقتها معنای همین سکوت سنگین تر از هر حرف دیگری است... کمی تامل کمی درنگ...
دوست داشتی تنهایمان نگذار...
برقرار و موفق باشی همیشه

سایه شنبه 14 مرداد 1385 ساعت 09:30 ق.ظ http://sayehetanha.blogsky.com

سلام گلم

هم دیر آپ می کنی و هم میگی می خوام برم؟
یعنی چی اونوقت؟

اگر احتیاج به فکر و کمی آرامش داری، حتماً‌ یک مدت دور شو و به هیچ چیز فکر نکن... اما برگرد!

موضوع چیه جوجوی من؟
باهام حرف بزن!

نوشدارو شنبه 14 مرداد 1385 ساعت 01:30 ب.ظ http://nooshdaroo.blogsky.com

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآوا . سلام . خوبـــــــــــــــــــــــی ؟؟؟ چقد خوشحال شدم وقتی کامنتتو دیدم . مــــــــــــرسی . آووووووا ؟؟؟ قرارمون بر رفتن نبود . میفهمی ؟؟؟؟ من منتظر آپ بعدیت هستم . بــــــــــــــاشه ؟؟؟؟ بهم ایمیل بده یا برام آف بذار ... منتظرم .

مجتبی جواهریان شنبه 14 مرداد 1385 ساعت 01:45 ب.ظ http://mohabateenjaast.persianblog.com

سلام دوست عزیز
ممنون به وبلاگ من سر زدی
وبلاگ قشنگتو دیدم عالیه
فدای تو
یا حق

پورمحمد شنبه 14 مرداد 1385 ساعت 03:02 ب.ظ http://www.pourmohammad.blogfa.com/

سلام به شما ودوستانی که رفتند وهنوز که سر می زنم نیامدند: باران . نوبهار(ماهنامه) و....

نمی دانم که چرا وقتی ازرفتن صحبت می شود می ترسم به خودم می گویم مردگنده محکم باش یک روزی خودت هم می روی و.... اما باز دلم می گیرد می دانی چرا؟ چون برخی ازعزیزان ودوستان رفتند دیگر برنگشتند ومن ازاین می ترسم که دراین دنیای به قول شما مجازی ودیجیتالی نیز دوستانمان برند وتنهامان بگذارند..
نمی دانمن موضوع چیست وبه خاطر کیست وچیست. اما همین رات می دانم که ناانصافی است که می روید.
می دانید خواهی نخواهی آشنا شده ایم وروزی هم جدا می شویم اما چرا جدایی ها را نزدیک می کنیم؟ بگذارید روزگار این جدایی ها را بیاورد ورقم بزند.

می دانی آوا جان نمی دانم کیستی وکجا هستی اما می دانم که ایرانی هستید ودلی دارید که پراز احساس ومحبت ومهرورزی است بنابریان بود که مطالبتان را شیوا می دیدم وتصاویرتان رازیبا.
هیچ فکرکرده اید که بادیدن عنوان وبتان چقدر نیرویمان می دادید؟
آری خاطرات مادر... دورانی کودکی و.....بگذریم باز مثل همیشه.
فکر کرده اید که اگر بروید چگونه تحمل خواهیم کرد نامتان را در پیوند خانه هایمان را؟
نگاه کن به خانه قاصدک من که باران را دارد اما نیست. نوبهار نیست و.. مگر انصافتان کجا رفته؟
روزی به نوبهار گفتم می روید اما بدانید که من هم روزی می روم اما رفتن من با شما ها تفاوت دارد..رفتنم را ازکودک همسایه پرسیدم :اگرمن بروم به اون بالا بالاها تو منو چگونه پیدا می کنی؟با زبانه کودکانه اش گفت: به ماه میری میبینمت شب. گفتم: اگه آسمون ابری بودچی؟ نگاه به مادرش کرد وبغض گلویش را گرفت.مادرش ناراحت شد وگفت: آقای پورمحمد تورا خدا پیش بچه ...
گفتم اگه من برم تعارف هم نمی کنم میرم ودیگه هم بر نمی گردم اما باز ازاون بالا بالا ها شما را می بینم چون نگرانتانم...

حالا بگذار یک راه پیش پایت بگذارم:
یک دفعه نرو. سعی کن دو هفته نامه اش کنی یا سه هفته یک بار وحداکثر ماه نامه اش کن. دیگه معامله ی به این خوبی نمی شه خانم.
کاش مطالبتان را نمی خواندم اصلا کاش بلد نبودم که اب این دکمه ها بازی کنم .میدانی کوچک وکم تحمل نیستم اما ازبریدن ورفتن می ترسم.
پس اگر می توانی بمان وبخوان وبخوان تا بمانی. این هم بهانه ای است درزندگی ازخود ودیگران نگیر.
فکر کن بعد تصمیم بگیر خوب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بامداد شنبه 14 مرداد 1385 ساعت 04:15 ب.ظ http://bamdade2004.blogfa.com

سلام آوا عزیزم
حالا متوجه شدم دلیل نیامدنهات چیه و دلیل دیر آمدنت هات
سکوت: واژه ای که با کمی تعمل پرمعنا ترین کلمه است اما همیشه بهترین راه حل نیست. فرار از واقعیت نه به معنای اعلای خودش بلکه به معنای رهایی خود فرد از منجلابی که وجود داره و تن ندادن به مبارزه. این راهی نیست که من اونو دوست داشته باشم و بشناسمش و می دونم عزیزترینم تو هم با این تفکر ناآشنایی. پس حرف دوست کوچیک خودت رو گوش کن و به این باور برس که رفتن رهایی نیست. هیچ وقت نبوده .

دومان یکشنبه 15 مرداد 1385 ساعت 08:05 ق.ظ http://chashmanash.blogfa.com

آدما از هم دیگه زود سیر میشن
آدما از هم دیگه دلگیر می شن......(شعر گوگوش)
.....
من هم شکستم تا دیگری باقی بماند تا غرور پا روی همه چیز بذاره نه آدما .....نمی دونم جریان چیه ....دفعه ی اول هم هست که به اینجا میام....اما امیدوارم زودتر با زندگی کنار بیای ....قبل از اینکه خیلی دیر بشه....

شمیم یکشنبه 15 مرداد 1385 ساعت 12:01 ب.ظ

نیومده داری می ری؟؟
دیر اومدی آوا جونم....زود که نباید بری........
حلا من هیچی...بقیه رو چرا تنها می ذاری......
دل همه برات تنگ می شه.......حتی من که روزی ۲ ساعت باهات حرف می زنم........
ولی بازم برگرد خب؟؟؟
آهان راستی می خوای یه طرح جدید دست و پا کنم حلشو بگیریم؟؟؟

حمید یکشنبه 15 مرداد 1385 ساعت 04:53 ب.ظ

مهدی یکشنبه 15 مرداد 1385 ساعت 10:08 ب.ظ http://akharinpanah.blogsky.com


(lkdf) =====> اینا که تو پرانتزه شکلکه غمه .به خاطر نبود امکانات اینطوری شده.

نگین دوشنبه 16 مرداد 1385 ساعت 12:57 ق.ظ http://negin230.blogsky.com

سلام ... مثل همیشه وبلاگ قشنگیه ... اما نمیدونم چرا تختش کردین ... دعا میکنم که بازم آپ کنید چون هنوزم مثل همیشه دوستتون دارم ... کوچولوی ۲۲ ساله ...!!!

بانمک دوشنبه 16 مرداد 1385 ساعت 02:41 ب.ظ http://www.banamak.blogsky.com

آوا جان سلام
حالت چطوره ؟
خوبی؟
خیلی جذاب و روان نوشتی من که لذت بردم
دستت درد نکنه
روز به روز بهتر از دیروز
همواره شاد وخرم وسر افراز باشی
ارادتمند:مهدی

مسعود سه‌شنبه 17 مرداد 1385 ساعت 07:04 ب.ظ http://www.tanhaieman.blogfa.com

سلام
نمیدونم چرا تو این دنیای دیجیتالی هیچ چیزی موندگار نیست البته میشه حرث زد چون این هم ساخته دست خودمونه چون خودمون فانی هستیم ولی ای کاش میشد میموندید و باز هم میتونستیم لااقل تو این دنیا رنگی از محبت و وفا رو ببینیم چیزی که در بین خودمون دیگه وجود نداره امیدوارم هرجا که هستید شاد باشید
کاش برگهای آخر تقویم عشق
حری از یک روز بارانی نداشت

سینا چهارشنبه 18 مرداد 1385 ساعت 07:13 ق.ظ http://sina-14.blogfa.com

سلام آوا جان

ببخشید من مسافرت بودم و همین چند ساعت پیش برگشتم
جواب منو که خودت میدونی
من مثل قدیم دوست دارم بیای و بنویسی و من هم بیام و بخونم و نظر بدم
و بازم میگم من منتظرم برای آپ بعدی
حتما و حتما یادت نره که باید نتیجه ای نگیری جز ادامه دادن و رسوندن برگهای این دفتر به هزاران صفحه.
منتظرمممممممم

یا حق

رضا چهارشنبه 18 مرداد 1385 ساعت 02:55 ب.ظ http://island1383.persianblog.com

با سلام و درود فراوان بر شما ...میلاد خجسته امیر المومنین علی (ع) شاه مردان و همای سعادت و یار یاور ضعیفان و یگانه مرد جاودان تاریخ بشریت و روز پدر بر همه مبارکباد .....سخن تو همچون ابدیت بزرگ است و کلام تو همچون گنبد آسمان تنها بخود وابسته است زیرا همه ی آن در حد جمال و کمال است...تو آن سرچشمه فیاض نوری که از آن هر لحظه موجی از پس موج دیگر به جهان می تابد دستان پرمحبت و دل پر از نور ایمان تو همواره برای نیکی و مهر ورزیدن آماده است ......آرزوی تندرستی و سعادتمندی شما را دارم در پناه حق ......

آوا پنج‌شنبه 19 مرداد 1385 ساعت 12:06 ق.ظ http://www.baroonordibeheshti.blogfa.com

نمی دونم چرا همه دارن میرن .
من دارم تنها می مونم اینجا تو دنیای دیجیتالی .....
نرو .

پارسا پنج‌شنبه 19 مرداد 1385 ساعت 11:37 ب.ظ http://www.parsa0.blogsky.com

سلام.خوبی؟
تازه فهمیدی؟
خیلی وقته که جامعه و آدما گرگهایی مثل خودشون رو میطلبه

lمحمد (شیراز) جمعه 20 مرداد 1385 ساعت 03:53 ب.ظ http://www.eshgheshirazi.blogfa.com

مرسی داری به خاطر وب خوشکلت

سینا شنبه 21 مرداد 1385 ساعت 02:46 ق.ظ http://sina-14.blogfa.com

سلام

بازم اومدم برای تاکیدی که خودت میدونی چیه
منتظرم نظرتو اعلام کنی

یا حق

رضا شنبه 21 مرداد 1385 ساعت 10:51 ق.ظ http://island1383.persianblog.com

با سلام و درود فراوان بر شما دوست عزیز گرامی باستحضار میرساند کلبه درویشی حقیر با مطلبی در دفاع از مظلومیت .....حماسه مقاومت مظلومیت تا پیروزی .....بروز شده است خوشحال خواهم شد بازدیدی داشته باشید ...مثل همیشه منتظر حضور گرم و قدوم سبزشما برای همدردی با مردم لبنان هستم ....آرزوی تندرستی و سعادتمندی شما را دارم ....در پناه حق ..........
باور نمیکنم که در آن باغ پربهار .....چیزی به غیر زاغ و بجز برگ زرد نیست ..........
باور نمیکنم که در آن دشت مرد خیز .....از بهر یک نبرد مرد نیست ....باور نمیکنم که فرو مرده شعله ها ... نوری دگر به خانه دلهای سرد نیست ..........

پورمحمد یکشنبه 22 مرداد 1385 ساعت 10:58 ق.ظ http://www.POURMOHAMMAD.BLOGFA.com


سلام

ازاین که هستید خوشحالم

یاحق.تابعد

کبوتری به دنبال معشوق دوشنبه 23 مرداد 1385 ساعت 11:11 ق.ظ http://booseyeatash.blogsky.com

سلام آوا جان
نمی دونم چرا و به چه دلیل می خوای بری اما می دونم که با رفتنت دلمون برات تنگ می شه و تو نباید این عرصه و کاری را که شروع کردی ول کنی . خواهش می کنم یه تجدید نظر بکن.
اما هر جا که هستی برات آرزوی موفقیت می کنم.
یا حق

تنهای شب سه‌شنبه 24 مرداد 1385 ساعت 09:01 ق.ظ

بهرنگ سه‌شنبه 24 مرداد 1385 ساعت 08:35 ب.ظ http://behrang1358.persianblog.com

بازم دیر اومدم ببخش .
سلام .
نمی دونم چرا این روزها همه در حال خداحافظی هستن .کاشکی می موندی و می نوشتی .کاشکی واژه خداحافظی حتی از نوع مجازیش اختراع نمی شد .
نمی دونم .
منتظر نوشته هات هستم .این روزها انتظار جزءی از زندگی من شده .
شاد باشی .

سینا چهارشنبه 25 مرداد 1385 ساعت 03:02 ق.ظ http://sina-14.blogfa.com

سلام

منتظرم هنوز

یا حق

سروش چهارشنبه 25 مرداد 1385 ساعت 09:06 ب.ظ http://www.setaresoroosh.blogfa.com

سلام عزیزم .........
باید ببخشی که مدتی بود به وبلاگت نیومدم
وبلاگت خیلی خوب شده مخصوصن متناش
اگه وقت کردی یه سرم به ما بزن
ممنونت میشم
بای[گل]

مریم جمعه 27 مرداد 1385 ساعت 01:16 ب.ظ http://www.yadegareayam.persianblog.com

چرا؟؟؟؟؟ حیف نیست؟؟؟؟؟

سینا سه‌شنبه 31 مرداد 1385 ساعت 02:27 ق.ظ http://sina-14.blogfa.com

سلام

... و اما اینجا
هنوز بی خبریم ما
منتظر

یا حق

پسری با کفشهای کتانی شنبه 4 شهریور 1385 ساعت 07:53 ق.ظ http://Mohammad86.com

تو نمیخوای برگردی واقعا؟!!‌

مجتبی جواهریان(منجی) یکشنبه 5 شهریور 1385 ساعت 01:21 ق.ظ http://mohabateenjaast.persianblog.com

با عرض سلام و خسته نباشید.
در اینجا صحبت ما عمیق و دقیق خواهد بود . افراد بسیاری از گذشته تا امروز تضادها وتناقضات زیادی از قول عهدین گفته اند ولی اینجانب بدون هیچ تعصبی و فقط به عنوان یک انسان , آنهایی را که به قول مسیحیان و یهودیان دو پهلو هستند کنار گذاشته و آن دلایلی را که از لحاظ عقلی (نه تعصبی) به ذهن هر انسانی میرسد , بیان می کنم.

ملیح سه‌شنبه 7 شهریور 1385 ساعت 08:01 ب.ظ http://www.malih.blogfa.com/

سلام آوا جان
کجایی؟
دلمون تنگید
نگو که به روز نمی کنی که شاکی میشم
اگه به روز کردی پیشم بیا(اگه به روز کردی)
خودت بودی می گفتی باید موند
من منتظرم
از الان تا............................................................................فردا
بیا پیشم
موفق باشی

Asali پنج‌شنبه 9 شهریور 1385 ساعت 08:11 ب.ظ http://www.Asali2006.blogfa.com

سلام !

من آپم اگر دوست داشتی یه سر بزن !!!!

فعلا ......

مجتبی جواهریان یکشنبه 12 شهریور 1385 ساعت 02:00 ق.ظ http://www.mohabateenjaast

مجتبی جواهریان یکشنبه 12 شهریور 1385 ساعت 02:03 ق.ظ http://www.mohabateenjaast.persianblog.com

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما.
این ایام مبارک و به شما تبریک می گم.
امیدوارم روزهای خوبی را در پیش داشته باشید.
وبلاگ محبت اینجاست به روز هست.
منتظر دیدار شما میباشیم.
التماس دعا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد