با دلی شاد به امید وصالی که ندیدم

 

آمدم تا به سرای تو و در خانه نبودی

 

حلقه بر در زدم و از تو جوابی نشنیدم

 

بلکه بودی و در خانه برویم نگشودی

 

اشک زد حلقه بچشمم و آهم به لب آمد

 

ناگهان غیبت تو بست به دل راه امیدم

 

نا امیدانه زدم تکیه بر دیوار ز حسرت

 

نا امیدی نکشیدی که بدانی چی کشیدم

 

با دو صد هزار عذر به جبران گناهی که نکردم

 

گریه ها کردم و بر آتش دل اشک فشاندم

 

یادگار تو همان حلقه زرد زیبایی را نگهی کردم و

 

ز آن پس روی آن چند نگین از گهر اشک فشاندم

 

ناگزیر اشک فشان

 

غمزده از کوی تو رفتم

 

نا امیدانه ز دل آه غریبانه کشیدم

 

تا بسوگ دل تنها شده مستانه بگریم

 

نیم جان پیکر خود جانب میخانه کشیدم

 

من بتو زنده ام و بی تو دلم خانه مرگست

 

تو مرا گرمی عشق تو مرا نور امیدی

 

زندگی بی تو مرا نیست بجز شامی سیاهی

 

تومرا پرتو مهری ، تو مرا بخت سپیدی.

 

 

                           

 

نظرات 13 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 4 آبان 1385 ساعت 05:47 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
شعر زیبایی بود..
مرا گرمی عشق تو مرا نور امیدی



زندگی بی تو مرا نیست بجز شامی سیاهی

مسعود جمعه 5 آبان 1385 ساعت 01:01 ق.ظ http://www.tanhaieman.blogfa.com

سلام
امید در رسیدن به معشوق زیباترین انتظار است و نرسیدن بعد از امید بدترین شکنجه
امیدوارم هیچ گاه امیدتون نا امید نشه
راستی اگه ممکنه تعداد پستهای توی صفحتون رو کم تا سرعت باز شدن وبلاگتون بالا بره
شاد باشید

پورمحمد جمعه 5 آبان 1385 ساعت 01:20 ق.ظ http://www.POURMOHAMMAD.BLOGFA.com

سلام آوا ی عزیز

راستی را چه نیک سورده ای است

اول که وزنش را دیدم به ذهنم آشنا آمد: بی مهتاب شبی باز ازآن کوچه گذشتم....

با خود گفتم چرا من این قسمت ها رانخوانده بودم؟

به مصرع دوم رسیدم دیدم که تازه هست مثل برگشتنت.

همین طور هرهفته یک بار بنویس هم خسته نمی شوی هم وقتت گرفته نمی شود.

امید وارم که برای دوستان بمانی هم بخوانی وبرای آنها بانوشتن مطالب جدید نوعی همراه وهمدل باشی.

زندگی را سهراب شستن بشقاب داسنته واگر الان بود ....
بگذریم تابعدیاحق عزیزم

سینا جمعه 5 آبان 1385 ساعت 01:59 ق.ظ http://sina-14.blogfa.com

سلام آوا

خوندمش.
قشنگ بود.
منتظر پنج شنبه هام

یا حق

عشق الکی جمعه 5 آبان 1385 ساعت 07:31 ب.ظ http://vosogh.blogsky.com

من بتو زنده ام و بی تو دلم خانه مرگست
تو مرا گرمی عشق تو مرا نور امیدی
زندگی بی تو مرا نیست بجز شامی سیاهی
تومرا پرتو مهری ، تو مرا بخت سپیدی.

عالی بود

بهرنگ دوشنبه 8 آبان 1385 ساعت 02:09 ق.ظ http://behrang1358.persianblog.com/

زیبا و روان مثل همیشه ...
شاد باشی .

وهم سبز سه‌شنبه 9 آبان 1385 ساعت 04:35 ب.ظ

سلام سلام
وهم سبز یکساله شد آوا...

بابک آزاد سه‌شنبه 9 آبان 1385 ساعت 08:32 ب.ظ http://holyson.blogfa.com

زیبا بود آوای عزیز!
لذت بردم.
ایشالا یه روز همه دلتنگی ها از بین برن!
ما دلمون به اون روز خوشه!!
یا علی

شبنم چهارشنبه 10 آبان 1385 ساعت 12:13 ب.ظ http://shabnamkashfi.blogfa.com

سلام آوای عزیز...
شعرت از نظر احساسی کامل بود و سرشار ولی از نظر قالب شعری یک کم مشکل داشت...
پیروز باشید

عطا بچه ی غم چهارشنبه 10 آبان 1385 ساعت 09:33 ب.ظ http://www.bachehayegham.blogfa.com

سلام خوبی؟
واقعا خیلی خیلی حیف شد که این وبلاگ بسیار زیبا رو بستید متاسفم که فرصت آشنایی با شما رو از دست دادم
خدا حافظ
از پشت شیشه تصویر این شهر دلگیر همیشه

شهر غریبه ... دلهای غمگین ... هوای بی تو ... هوای سنگین

خونه بی تو مثل یه زندون ... حیف من و تو حیف عشقمون

حیف تو بود حیف تو بود ای گل من

عشق اگه بود عشق تو بود ای گل من

حیف تو بود حیف تو بود ای قلب من

آخرجاده عاشقی تنـــها شدن ...

عطا بچه ی غم چهارشنبه 10 آبان 1385 ساعت 09:37 ب.ظ

سلام
خوبی؟
ببخشید نظر قبلی رو اشتباه فرستادم
مطلبتون خیلی زیبا بود
تیریپ عاشقانه
باحال بود
عکستون و قالب وبتون هم خوبه
یه سری هم به ما بزنید و ما رو از کمی ها و کاستی ها با خبر کنید خوش حال میشم
خدا حافظ

ملیح پنج‌شنبه 11 آبان 1385 ساعت 12:02 ب.ظ http://malih.blogfa.com/

سلام آوا جان
وااااااااااااااااااااااای بالاخره ما شمارو زیارت کردیم
نمی دونی چقدر دلم تنگیده بود
خیلی خوشحالم کردی
پیشم بیا گلم
موفق باشی

همراز دریا پنج‌شنبه 11 آبان 1385 ساعت 01:40 ب.ظ http://www.sayehegham.blogfa.com

آوا جان
همراز دریا به روز شد. منتظر قدم پرمهرت هستم. نگی بهم خبر ندادی ها!

شد بهار و دل من اسیر شهر طوفانی انتظارست
حرف قلب من این بوده و هست که بیایی بهارست
قوی دل در لحظه ای را شمرده تا تو از شهر غربیت بیایی
نبض آلاله ها را گرفتم تا که شاید بدانم کجایی
شهر لب باغ دل مرز احساس حسرت لحظه ای با تو بودن
با نگاهت سخن گفتن و بعد شعری از جنس دریا سرودن
عکس رویاییت را نهادم توی یک قاب عکس طلایی
با کمی لاله رویش نوشتم لعنت عشق بر تو جدایی
می تپد قلب در شهر غوغا باز در آرزوی رسیدن
باز هم حسرت روی یک شمع حسرت دسته ای پونه چیدن
حسرت سرخ فردای غربت بی امان لحظه ها را شمردن
آرزو کردنی بی سرانجام دل به امواج عشقی سپردن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد