ای پای تا بسر ناز مستم ز عطر گیسویت ،گیسوی چون پرندت، رنگ شراب دارد.
از بوسه های رنگین بر عاج شانه هایت صدها نگین نشاندم. گوئی که شانه ی تو در زیر پوستهایش صد ماهتاب
دارد.
همسنگ سینه ی تو، اقلیم آسمان نیست، زیرا که آسمان را یک مهر هست ، اما اقلیم سینه ی تو دو آفتاب دارد.
هر چال گونه هایت جای نگین بوسه است. هنگام نوشخندت هر گونه ی تو، موجی چون موج آب دارد.
عطر شکوفه خیزد از ساغر دهانت ، لبهای بوسه خیزت طعم شباب دارد.
آتشفشان دل را، تک بوسه چاره گر نیست. بعد از تلاش بوسه لبهای بوسه مستم بر بستر لبانت آهنگ خواب دارد.
سلام خسته نباشین
سلام .
مرسی که سر زدی همزاد عزیزم .
خوشحالم از اینکه انقدر با هم تفاهم داریم .
چه کسی می داند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی؟چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟پیله ات را بگشا تو به اندازه یک پروانه زیبایی
سلام
خوشحالم که اینقدر داری متفاوت مینویسی اما تو شرایطی نیستم که بتونم نظر جالبی بدم واسه همین چیزی نمیگم
شاد باشی