ای پای تا بسر ناز مستم ز عطر گیسویت ،گیسوی چون پرندت، رنگ شراب دارد.

 

از بوسه های رنگین بر عاج شانه هایت صدها نگین نشاندم. گوئی که شانه ی تو در زیر پوستهایش صد ماهتاب

 

دارد.

 

همسنگ سینه ی تو، اقلیم آسمان نیست، زیرا که آسمان را یک مهر هست ، اما اقلیم سینه ی تو دو آفتاب دارد.

 

هر چال گونه هایت جای نگین بوسه است. هنگام نوشخندت هر گونه ی تو، موجی چون موج آب دارد.

 

عطر شکوفه خیزد از ساغر دهانت ، لبهای بوسه خیزت طعم شباب دارد.

 

آتشفشان دل را، تک بوسه چاره گر نیست.  بعد از تلاش بوسه لبهای بوسه مستم بر بستر لبانت آهنگ خواب دارد.

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
علیرضا پنج‌شنبه 2 آذر 1385 ساعت 11:14 ب.ظ http://champions.blogsky.com

سلام خسته نباشین

آوا شنبه 4 آذر 1385 ساعت 08:14 ب.ظ http://baroonoribeheshti.blogfa.com

سلام .
مرسی که سر زدی همزاد عزیزم .
خوشحالم از اینکه انقدر با هم تفاهم داریم .

ص د ف یکشنبه 5 آذر 1385 ساعت 12:42 ق.ظ http://tanhaeshghebaraniam.persianblog.com

چه کسی می داند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی؟چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟پیله ات را بگشا تو به اندازه یک پروانه زیبایی

مسعود سه‌شنبه 7 آذر 1385 ساعت 05:23 ب.ظ http://www.tanhaieman.blogfa.com

سلام
خوشحالم که اینقدر داری متفاوت مینویسی اما تو شرایطی نیستم که بتونم نظر جالبی بدم واسه همین چیزی نمیگم
شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد